پرسش :
وجوه تمايز و تشابه شيعيان علوي با شيعيان دوازده امامي چه ميباشد؟
شرح پرسش :
پاسخ :
در اصطلاح براي لفظ شيعه اطلاقات متعددي ذكر شده است:[1]
1. شيعه به كسي گفته ميشود كه علي ـ عليه السلام ـ و اولاد او را به اعتبار اينكه اهلبيت پيامبرند و خداوند دوستي آنان را در قرآن فرض نموده است،[2] دوست داشته باشد. پس غير از نواصب، تمام مسلمين شيعه هستند.
2. شيعه به كسي گفته ميشود كه علي(ع) را بر خلفاء قبل از او تفضيل داده و در عين حال او را خليفه چهارم ميداند، به فرقه معتزله در نزد بعضي از اهل سنت به اين اعتبار شيعه گفته ميشوند.
3. شيعه بر كسي اطلاق ميشود كه به امامت و خلافت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ معتقد بوده و امامت را براي آن حضرت و اولاد يازده گانهاش از طريق نص جليّ يا خفي و منصب الهي ميداند.[3]
لفظ شيعه در عرف جامعه اسلامي انصراف به اماميه اثنيعشري دارد و براي آنان عَلَم قرار شده است. پس مراد از شيعه بهطور مطلق همان اماميه دوازده امامي ميباشد و ازين جهت، فرقههاي ديگر مثل زيديه،كيسانيه، اسماعليه، هرچند نسبت به امامت شخص حضرت علي ـ عليه السلام ـ و بعضي از امامان ديگر اعتقاد دارند ولي به معناي واقعي كلمه نميتوانند شيعه باشند.
علوي: كلمه علوي از نظر لغت منسوب به لفظ علي است. و در اصطلاح اطلاقات متعددي براي آن ذكر گرديده است.[4]
1. يكي از اصطلاحات در كلمه علوي اين است كه هركسي كه از اولاد علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ باشد به آن علوي گويند. اين اطلاق منشاء نسَبي دارد.
2. اطلاق ديگري كه در اين كلمه رايج بوده است استعمال آن در مقابل كلمه عثماني است. يعني به كساني علوي گفته ميشود كه پس از قتل عثمان، علي را در اين قتل متهم ننموده و براي انتقام خون عثمان به عايشه و معاويه نپيوستند. و پيروان اين طريقت را نيز علوي گويند، هرچند زمان علي ـ عليه السلام ـ و معاويه را درك نكرده باشند.
3. اصطلاح سوم در كلمه علوي اطلاق آن بر فرقههايي است كه متهم به غلو درباره علي ـ عليه السلام ـ و برخي از امامان ديگر ميباشند. و آنطوري كه معروف است، اين عنوان بر فرقه نصيريه و اهل حق اطلاق ميشود و ممكن است بعضيها فرقه بكتاشيه را نيز از علويان بشمارند، لكن اين فرقه آنطوري كه گفته شده است، يكي از فرقههاي صوفيه شيعي مذهب ميباشد كه منسوب به «حاجي بكتاش ولي» بنام محمد بن ابراهيم و از مردم نيشابور خراسان بوده كه در سال 738 ه در گذشته است. دراويش بكتاشي شيعي مذهب محبّ علي و در اقامه سوگواري ماه محرم كوشا هستند و در قرن پانزدهم ميلادي در دولت عثماني تشكيلات مرتّبي داشته و در آن مناطق داراي تكايا و خانقاهها بودهاند.[5]
اما نصيريه كه عنوان علوي تقريباً مساوي با آن ميباشد، يكي از فرقههاي غلات شمرده شده كه برخي تاريخ پيدايش آنها را قرن پنجم هجري دانستهاند و به آنان انصاريه نيز گفته ميشود.[6]
در موسس و تاريخ پيدايش و محل پيدايش اين فرقه اختلاف نظر وجود دارد. برخي گفتهاند كه اين فرقه پيرو محمدبن نصير نميري است كه امام عليالنقي ـ عليه السلام ـ را «ربِّ» و خودش را رسول از طرف آن حضرت پنداشته است.[7] عدهاي ديگري معتقدند كه ابننصير وكيل امام يازدهم بوده است[8] و پيرو او به نميريه معروف ميباشد.[9] و به نظر برخي ديگر فرقه نصيريه احتمالاً از بغداد سرچشمه گرفته و مؤسس واقعي آن شخصي بنام خصيبي بوده كه در دوران زمامداران آلبويه ابتدا دركرخ، حومه شيعهنشين بغداد به كار اشتغال داشته، لكن بعد از آن زندگي خانه به دوشي را اختيار نموده، و تعاليم خود را در موصل و حلب ترويج داده است. او در سال346 ق يا 385 ق در گذشته است. و اعتقاد او توسط نوهاش طبراني و شاگردان نوهاش در سال 433 ق به لاذيقه در كرانه شمالي سوريه در مناطق سلسله جبال مرزي و دشت كيليكيه منتشر گرديده و عدهاي را به آيين نصير درآوردند.[10] در عصر حاضر فرقه نصيريه در سوريه (جبل انصاريه/جبل النصيريه) و در دشت كيليكيه تركيه و در اطراف ادنه و طرسوس و نيز در لبنان و جندالاردن شام و به خصوص در شهر طبريه ساكن هستند.[11]
اما اهل حق كه بيشتر در غرب ايران خصوصاً در استان كرمانشاه زندگي ميكنند، برخي گفتهاند كه بعضي از نصيريان اين اسم را براي خود برگزيدهاند.[12] طوائف اهل حق به نامهاي مختلف، اهل حق اهل سرّ، يارستان، نصيري، علياللّهي معروف ميباشند كه شارِب از نشانههاي خاص آنان به شمار ميآيد.[13] ريشة تاريخي اين فرقه را برخي قرن دوم هجري و برخي ديگر قرن چهارم هجري دانسته و مؤسس آن را شخصي بنام مباركشاه ملقب به خُوَشين معرفي كردهاند كه با پيروان خود در لرستان زندگي ميكردهاند.[14]
درباره وجوه تشابه و تمايز علويان با شيعيان، ميتوانيم دو نظر مختلف متضاد را كه از طرف محققين و نويسندگان درباره عقايد آنان مطرح شده، مبنا قرار داده و چنين نتيجهگيري كنيم.
1. نظر اول اين است كه علويان از فرقههاي غالي به شمار ميآيد و غلو كه در لغت به معناي گذشتن از حدّ و خارج شدن از حدّ اعتدال ميباشد در مسائل نبوت و امامت موجب كفر و گمراهي ميگردد.[15] و بنابر فرموده علامه مجلسي غلوّ در مسائل ديني و اعتقادي با امور زير تحقق پيدا ميكند.
1. اعتقاد به الوهيت پيامبر يا ائمه طاهرين.
2. شريك قرار دادن آنان با خداوند در معبوديت، خالقيت و رازقيت.
3. حلول يا اتحاد خدا با آنان.
4. اعتقاد به آگاهي ائمه از غيب بدون وحي يا الهام الهي.
5. اعتقاد به تناسخ ارواح ائمه در بدنهاي يكديگر.
6. عدم لزوم اطاعت خداوند با معرفت آنان.[16]
اگر علويان آنطوري كه شهرستاني در ملل و نحل، نوبختي در فرقالشيعه، عبدالقاهر بغدادي در الفرق بين الفرق، علي رباني گلپايگاني در فرق و مذاهب كلامي، دكترجواد مشكور در فرهنگ فرق اسلامي، دهخدا در لغت نامه و... گفتهاند واقعاً از فرقههاي غالي باشند در اينصورت علويان نه تنها هيچ تشابهي با شيعيان اماميه ندارند بلكه اصلاً از حوزه اسلام خارج ميباشند و حتي از ديدگاه شريعت اسلام و معيارهاي عقلي به حدّ نصاري و يهود هم نميرسند.
2. نظريه دوم بنابرآنچه كه در ملل و نحل آيتالله سبحاني، در كتاب آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي و در فصلنامه طلوع ذكر گرديده،[17] اين است كه علويون هيچ تمايزي با شيعيان دوازده امامي ندارند بلكه آنان عين شيعه دوازده امامي هستند و مورد تهمتهاي نارواي مخالفين سني مذهب خصوصاً عثمانيان قرار گرفته و غلوّ را به آنان نسبت دادهاند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرق و مذاهب كلامي؛ تأليف علي رباني گلپايگاني.
2. بحوث فيالملل و النحل ج8؛ تأليف آيت الله سبحاني.
3. تشيع؛ تأليف براند كارل هيلن.
4. فرهنگ فرق اسلامي؛ تأليف محمدجواد مشكور.
[1] . سبحاني، جعفر، بحوث في المعل و النحل، مؤسسه نشر اسلامي، بيتا، ج6، ص7.
[2] . شوري/23.
[3] . مغنيه، محمدجواد، الشيعة فيالميزان، بيروت، دارالشرق، بيتا، ص 266.
[4] . لغتنامه دهخدا، دهخدا، ماده علوي.
[5] . دهخدا، لغتنامه، ماده بكتاشيه.
[6] . رباني گلپايگاني، علي، فِرَق و مذاهب كلامي، مركز جهاني علوم اسلامي،اول، 1377 ش، ص 317.
[7] . مركز المصطفي، حيات محمد بن يعقوب كليني (ره)، ص 89، و مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، آستان قدس رضوي، 1368 ش، ص442.
[8] . دهخدا، لغتنامه، ماده نصيريه.
[9] . معروف الحسيني، هاشم، شيعه در برابر معتزله و اشاعره، مترجم سيدمحمد صادق عبارف، آستان قدس رضوي، سوم، 1379 ش، ص 80.
[10] . براند كاول، هيلن، تشيع، بينا، بيتا، ص 423.
[11] . همان، و فرهنگ فرق اسلامي، ص 443.
[12] . لغتنامه دهخدا، ماده اهل حق.
[13] . فرهنگ فرق اسلامي، ص 78.
[14] . فِرَق و مذاهب كلامي، ص 323.
[15] . مفيد، محمدبنمحمد، تصحيح الاعتقاد، قم، منشورات رضي، 1363 ش، ص 109.
[16] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج25، ص364.
[17] . رضا برنجكار، آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، انتشارات طه، پنجم، 1382 ش، ص 167، و فصلنامه طلوع، سال دوم شماره 7،ص 3-11 منشورات مركز جهاني علوم اسلامي.
( اندیشه قم )
در اصطلاح براي لفظ شيعه اطلاقات متعددي ذكر شده است:[1]
1. شيعه به كسي گفته ميشود كه علي ـ عليه السلام ـ و اولاد او را به اعتبار اينكه اهلبيت پيامبرند و خداوند دوستي آنان را در قرآن فرض نموده است،[2] دوست داشته باشد. پس غير از نواصب، تمام مسلمين شيعه هستند.
2. شيعه به كسي گفته ميشود كه علي(ع) را بر خلفاء قبل از او تفضيل داده و در عين حال او را خليفه چهارم ميداند، به فرقه معتزله در نزد بعضي از اهل سنت به اين اعتبار شيعه گفته ميشوند.
3. شيعه بر كسي اطلاق ميشود كه به امامت و خلافت بلافصل علي ـ عليه السلام ـ معتقد بوده و امامت را براي آن حضرت و اولاد يازده گانهاش از طريق نص جليّ يا خفي و منصب الهي ميداند.[3]
لفظ شيعه در عرف جامعه اسلامي انصراف به اماميه اثنيعشري دارد و براي آنان عَلَم قرار شده است. پس مراد از شيعه بهطور مطلق همان اماميه دوازده امامي ميباشد و ازين جهت، فرقههاي ديگر مثل زيديه،كيسانيه، اسماعليه، هرچند نسبت به امامت شخص حضرت علي ـ عليه السلام ـ و بعضي از امامان ديگر اعتقاد دارند ولي به معناي واقعي كلمه نميتوانند شيعه باشند.
علوي: كلمه علوي از نظر لغت منسوب به لفظ علي است. و در اصطلاح اطلاقات متعددي براي آن ذكر گرديده است.[4]
1. يكي از اصطلاحات در كلمه علوي اين است كه هركسي كه از اولاد علي ـ عليه السلام ـ و فاطمه ـ سلام الله عليها ـ باشد به آن علوي گويند. اين اطلاق منشاء نسَبي دارد.
2. اطلاق ديگري كه در اين كلمه رايج بوده است استعمال آن در مقابل كلمه عثماني است. يعني به كساني علوي گفته ميشود كه پس از قتل عثمان، علي را در اين قتل متهم ننموده و براي انتقام خون عثمان به عايشه و معاويه نپيوستند. و پيروان اين طريقت را نيز علوي گويند، هرچند زمان علي ـ عليه السلام ـ و معاويه را درك نكرده باشند.
3. اصطلاح سوم در كلمه علوي اطلاق آن بر فرقههايي است كه متهم به غلو درباره علي ـ عليه السلام ـ و برخي از امامان ديگر ميباشند. و آنطوري كه معروف است، اين عنوان بر فرقه نصيريه و اهل حق اطلاق ميشود و ممكن است بعضيها فرقه بكتاشيه را نيز از علويان بشمارند، لكن اين فرقه آنطوري كه گفته شده است، يكي از فرقههاي صوفيه شيعي مذهب ميباشد كه منسوب به «حاجي بكتاش ولي» بنام محمد بن ابراهيم و از مردم نيشابور خراسان بوده كه در سال 738 ه در گذشته است. دراويش بكتاشي شيعي مذهب محبّ علي و در اقامه سوگواري ماه محرم كوشا هستند و در قرن پانزدهم ميلادي در دولت عثماني تشكيلات مرتّبي داشته و در آن مناطق داراي تكايا و خانقاهها بودهاند.[5]
اما نصيريه كه عنوان علوي تقريباً مساوي با آن ميباشد، يكي از فرقههاي غلات شمرده شده كه برخي تاريخ پيدايش آنها را قرن پنجم هجري دانستهاند و به آنان انصاريه نيز گفته ميشود.[6]
در موسس و تاريخ پيدايش و محل پيدايش اين فرقه اختلاف نظر وجود دارد. برخي گفتهاند كه اين فرقه پيرو محمدبن نصير نميري است كه امام عليالنقي ـ عليه السلام ـ را «ربِّ» و خودش را رسول از طرف آن حضرت پنداشته است.[7] عدهاي ديگري معتقدند كه ابننصير وكيل امام يازدهم بوده است[8] و پيرو او به نميريه معروف ميباشد.[9] و به نظر برخي ديگر فرقه نصيريه احتمالاً از بغداد سرچشمه گرفته و مؤسس واقعي آن شخصي بنام خصيبي بوده كه در دوران زمامداران آلبويه ابتدا دركرخ، حومه شيعهنشين بغداد به كار اشتغال داشته، لكن بعد از آن زندگي خانه به دوشي را اختيار نموده، و تعاليم خود را در موصل و حلب ترويج داده است. او در سال346 ق يا 385 ق در گذشته است. و اعتقاد او توسط نوهاش طبراني و شاگردان نوهاش در سال 433 ق به لاذيقه در كرانه شمالي سوريه در مناطق سلسله جبال مرزي و دشت كيليكيه منتشر گرديده و عدهاي را به آيين نصير درآوردند.[10] در عصر حاضر فرقه نصيريه در سوريه (جبل انصاريه/جبل النصيريه) و در دشت كيليكيه تركيه و در اطراف ادنه و طرسوس و نيز در لبنان و جندالاردن شام و به خصوص در شهر طبريه ساكن هستند.[11]
اما اهل حق كه بيشتر در غرب ايران خصوصاً در استان كرمانشاه زندگي ميكنند، برخي گفتهاند كه بعضي از نصيريان اين اسم را براي خود برگزيدهاند.[12] طوائف اهل حق به نامهاي مختلف، اهل حق اهل سرّ، يارستان، نصيري، علياللّهي معروف ميباشند كه شارِب از نشانههاي خاص آنان به شمار ميآيد.[13] ريشة تاريخي اين فرقه را برخي قرن دوم هجري و برخي ديگر قرن چهارم هجري دانسته و مؤسس آن را شخصي بنام مباركشاه ملقب به خُوَشين معرفي كردهاند كه با پيروان خود در لرستان زندگي ميكردهاند.[14]
درباره وجوه تشابه و تمايز علويان با شيعيان، ميتوانيم دو نظر مختلف متضاد را كه از طرف محققين و نويسندگان درباره عقايد آنان مطرح شده، مبنا قرار داده و چنين نتيجهگيري كنيم.
1. نظر اول اين است كه علويان از فرقههاي غالي به شمار ميآيد و غلو كه در لغت به معناي گذشتن از حدّ و خارج شدن از حدّ اعتدال ميباشد در مسائل نبوت و امامت موجب كفر و گمراهي ميگردد.[15] و بنابر فرموده علامه مجلسي غلوّ در مسائل ديني و اعتقادي با امور زير تحقق پيدا ميكند.
1. اعتقاد به الوهيت پيامبر يا ائمه طاهرين.
2. شريك قرار دادن آنان با خداوند در معبوديت، خالقيت و رازقيت.
3. حلول يا اتحاد خدا با آنان.
4. اعتقاد به آگاهي ائمه از غيب بدون وحي يا الهام الهي.
5. اعتقاد به تناسخ ارواح ائمه در بدنهاي يكديگر.
6. عدم لزوم اطاعت خداوند با معرفت آنان.[16]
اگر علويان آنطوري كه شهرستاني در ملل و نحل، نوبختي در فرقالشيعه، عبدالقاهر بغدادي در الفرق بين الفرق، علي رباني گلپايگاني در فرق و مذاهب كلامي، دكترجواد مشكور در فرهنگ فرق اسلامي، دهخدا در لغت نامه و... گفتهاند واقعاً از فرقههاي غالي باشند در اينصورت علويان نه تنها هيچ تشابهي با شيعيان اماميه ندارند بلكه اصلاً از حوزه اسلام خارج ميباشند و حتي از ديدگاه شريعت اسلام و معيارهاي عقلي به حدّ نصاري و يهود هم نميرسند.
2. نظريه دوم بنابرآنچه كه در ملل و نحل آيتالله سبحاني، در كتاب آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي و در فصلنامه طلوع ذكر گرديده،[17] اين است كه علويون هيچ تمايزي با شيعيان دوازده امامي ندارند بلكه آنان عين شيعه دوازده امامي هستند و مورد تهمتهاي نارواي مخالفين سني مذهب خصوصاً عثمانيان قرار گرفته و غلوّ را به آنان نسبت دادهاند.
معرفي منابع جهت مطالعه بيشتر:
1. فرق و مذاهب كلامي؛ تأليف علي رباني گلپايگاني.
2. بحوث فيالملل و النحل ج8؛ تأليف آيت الله سبحاني.
3. تشيع؛ تأليف براند كارل هيلن.
4. فرهنگ فرق اسلامي؛ تأليف محمدجواد مشكور.
[1] . سبحاني، جعفر، بحوث في المعل و النحل، مؤسسه نشر اسلامي، بيتا، ج6، ص7.
[2] . شوري/23.
[3] . مغنيه، محمدجواد، الشيعة فيالميزان، بيروت، دارالشرق، بيتا، ص 266.
[4] . لغتنامه دهخدا، دهخدا، ماده علوي.
[5] . دهخدا، لغتنامه، ماده بكتاشيه.
[6] . رباني گلپايگاني، علي، فِرَق و مذاهب كلامي، مركز جهاني علوم اسلامي،اول، 1377 ش، ص 317.
[7] . مركز المصطفي، حيات محمد بن يعقوب كليني (ره)، ص 89، و مشكور، محمدجواد، فرهنگ فرق اسلامي، آستان قدس رضوي، 1368 ش، ص442.
[8] . دهخدا، لغتنامه، ماده نصيريه.
[9] . معروف الحسيني، هاشم، شيعه در برابر معتزله و اشاعره، مترجم سيدمحمد صادق عبارف، آستان قدس رضوي، سوم، 1379 ش، ص 80.
[10] . براند كاول، هيلن، تشيع، بينا، بيتا، ص 423.
[11] . همان، و فرهنگ فرق اسلامي، ص 443.
[12] . لغتنامه دهخدا، ماده اهل حق.
[13] . فرهنگ فرق اسلامي، ص 78.
[14] . فِرَق و مذاهب كلامي، ص 323.
[15] . مفيد، محمدبنمحمد، تصحيح الاعتقاد، قم، منشورات رضي، 1363 ش، ص 109.
[16] . مجلسي، محمدباقر، بحارالانوار، بيروت، مؤسسة الوفاء، دوم، 1403 ق، ج25، ص364.
[17] . رضا برنجكار، آشنايي با فرق و مذاهب اسلامي، انتشارات طه، پنجم، 1382 ش، ص 167، و فصلنامه طلوع، سال دوم شماره 7،ص 3-11 منشورات مركز جهاني علوم اسلامي.
( اندیشه قم )
تازه های پرسش و پاسخ
ارسال نظر
نظرات کاربران
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}